امروز می خوام درباره به دنیا اومدن ستیا خانم بنویسم اما قبلش از پدر و مادرش بگم که مادرش مربی مهدکودک هست و پدرشون هم کارمند یکی از ادارات دولتی هستن. دومین نوه خانواده در تاریخ ٢٠/١٢/٩٠ که همزمان با تولد پدرش هم بود در بیمارستان مادران در ساعت ٨:٤٥ صبح به دنیا اومد اون روز ماها هم خوشحال بودیم و هم نارحت و کلی هم گریه کردیم آخه مادر شوهری فوت شده و این یک زمان خاصی بود که نبودش به شدت غمگینمون کرد . ستیا خانم اون روز خیلی ملاقاتی داشتن و نزدیک عید همه رو خوشحال کردن اون شب قرار بود من همراه خواهر شوهری و دخمله بیمارستان بمونم شب خیلی سختی نبود اما پر از استرس مادر بیچاره که اینقدر مسکن بهش داده بودن خواب بود ولی دخمله نه یک کم...