شماره 2
سلام جوجه
امروز می خوام اولین مطلب رو از گذشته های نه چندان دور این جا بنویسم.
من و شوهری ٢٥/٤/٨٨ با هم عقد کردیم و در تاریخ ٢/٤/٨٩ عروسیمون رو برگزار کردیم
ما دو تا عاشقانه وارد زندگی هم شدیم با اینکه فامیل بودیم ( دختر خاله ، پسرخاله ) ولی اینقدر نه همیم دیگه رو دیده بودیم و نه شناختی از هم داشتیم ولی بماند که چه جوری ما دو تا عاشق شدیم و بهم رسیدیم .
من یعنی قناری یک خواهر و ٢ تا برادر دارم خواهرم مهر ٨٩ ازدواج کرده و یک جوجه ناز داره که تازه به دنیا اومده ( توی پست های بعدی حتما" براتون در موردش می نویسم )و هر دو برادرم مجرد هستن و اما شوهری هم یک خواهر داره و اون هم با یک جوجه که تازه به دنیا اومده و یک برادر که یک دخمل ٥/١ ساله خوشگل و دوست داشتنی دارن .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی