عسل عسل ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

نفس ما

بدون عنوان

1391/11/1 14:37
نویسنده : فاطمه
93 بازدید
اشتراک گذاری

 

کنجد جون از پنجشنبه تا حالا حال مامانی اصلا" خوب نیست قرارمون نبود ها !

پنجشنبه: شب با اصرار بابایی قرارشد شام با یکی از دوستامون که تولدش بود بریم بیرون من اولش مخالفت کردم چون حالم زیاد مساعد نبود ولی بلاخره قبول کردم و رفتیم و خوش گذشت

جمعه : صبح با سر و صدای همسایه طبقه ی بالایی مون از خواب پریدم و سر درد بدی گرفتم ولی بابایی طبق معمول جمعه ها در خواب ناز بودن

شنبه: از صبح حالت تهوع شدید داشتم و سرگیجه داشتم میمردم رفتم سر کار ولی نتونستم تحمل کردم و رفتم خونه ی مامانی حسابی خوابیدم و استراحت کردم تا حالم بهتر شد در ضمن جوجه ی خاله هم اومده بود و کلی باهاش حال کردیم

یکشنبه :‌با بابایی رفتیم آزمایشگاه بیمارستان پارسیان تا آزمایشاتم رو بدم صبح زود رفتیم و کلی هم معطل شدیم چون خیلی شلوغ بود بعد از خونگیری خانمه بهم گفت باید بری صبحانه بخوری و ٢ ساعت بعد برگردی تا دوباره ازت خون بگیرم بابایی هم من رو سریع برد فرحزاد تا یه صبحونه حسابی بخوریم ، ٢ تا نیمرو بر بدن زدیم و برگشتیم بیمارستان و نمونه آخر رو هم دادیم .

مامان های مهربون برام دعا کنید تا این روزها رو خوب بگذرونیم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ما می باشد