شماره 10
دیروز هم طبق معمول ما خونه مامان این ها بودیم و خواهری هم چند روزی هست که اومده اون جا !
الهی بمیرم برای جوجه اش سرما خورده .
بچم اینقدر بی حال بود که نگو ادم دلش کباب میشه وقتی میبینه یک جوجه کوچولو بیماره و تب داره چشم هاش یک خط شده بود و آب ریزش بینی داشت بدترین قسمتش هم این بود که باید دارو می خورد و طبق معمول خاله باید این کار رو انجام می داد چون هیچ کس توانایی اش رو نداشت ( به قول داداشم قصی القلب ) هستم
اینم یک عکس از جوجه بعد از این که دارو خورده و خوابیده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی